Wednesday 6 May 2015

شعر مجله تجربه ویژه نوروز ۱۳۹۴ . Niels hav

ما اینجا هستیم
در گوشه شهری غریب و پرت گم شده بودم
خیابان ها با شیب تندی می رفت به سمت بالا
عابران با لباس هایی به رنگ روشن
با گام های پرشتاب از کنارم گذشتند
دیدم چیزهایی سبک در کیف همراه خود دارند
یکی را نگاه داشتم تا جهت را بپرسم
و ناگهان در مرکز انبوهی ار چهره های آشنا بودم
شما کجا می روید ؟
برایشان توضیح می دادم و
آنها گوششان به من با لبخند ؛انگاربرای اولین بار
لحن مرده ای را شنیده باشند
بعد همه با هم حرف زدند ؛ درهم و برهم
و رو به تمام جهت ها اشاره کردند
نقشه را بیرون کشیدم .
مشتاق و با علاقه بازش کردم تا بفهمم
ما کجا هستیم ؟
و با انگشت جایی روی نقشه را نشان دادم
نگاهی به سوی من کردند
و یک گروه کر دسته جمعی سوا ل مرا دوباره پرسید
بعد با خنده ای از ته دل صدایشان برید
من هم خندیدیم
ما همه تماشاچی یک نمایش مضحکیم
ابنجا ...
بعد با انگشت اشاره کردند
به زمینی که ما روی آن ایستاده ایم
ما اینجا هستیم
......................... !
ترجمه ازیتا قهرمان .سهراب رحیمی

No comments:

Post a Comment