Sunday 30 June 2013

Ghassan Zaghtan




Ghassan Zaghtan
شاعر فلسطینی   غسان زقطان برنده جایزه ادبی گریفین 2013
فارسی آزیتا قهرمان./از کتاب "چون پرنده ای سرگردان مرا دنبال میکند "
......................................................................

Ghassan Zaghtan
" تصویر خانه ای در بیت جلا "

باید او برگردد تا آن پنجره را ببنند
دیگر کاملا واضح نیست
هرچه هست و آنچه باید کرد

چیزها دیگر واضح نیست
از وقتی او گم شان کرد
انگار سوراخی درونش دهن باز کند
پر کردن شکاف ها خسته اش کرده
مرمت نرده
پاک کردن شیشه 
شستن تاقچه ها
و تماشای غباراز روزی که او گم شان کرد
خاطرات به او حقه می زنند
فریبش میدهند انگار ؛ کلک بازند
کودکیش چون شعبده ای ظاهر میشود این جا
بازرسی درها خسته اش کرده
چارچوب پنجره
پیچک وعلف ها
زدودن غباری که تمام نمی شود
در آشپزخانه در اتاق ؛ روی تخت و ملافه ؛ دیگ ها
و عکس قاب ها ی روی دیوار
از وقتی او گم شان کرد
و جا ماند کنار دوستانی که دارند کمتر میشوند
و تخت هایی که مدام باریک تر
تا بشود رویشان خوابید
تا غبار خاطرات انهارا ببلعد : آن جا
باید او برگردد آن پنجره را ببندد
  درانتهای راه پله ای که سوی پشت بام می رود
از وقتی او گم شان کرد
و بی جهت راه میرود
در روزها یی که تنگ اند
و مقصدی که تاریک  .


...................................................................
تصادفا کسی در آینه پیدا کردی
دقیقن در گوشه ی تاریکش
انجا تنها بود و به تو فکر میکرد

همنشین و دوست تنهایی ات

یک نفر ؛ برای انکه تو محتاج یک همراهی ؛نه بیشتر
ازتاریکی اش او را بیرون میکشی
با دستت به او غذا میدهی

تا که بخوانیش ؛ آمده
به او اشاره کنی ؛ ا زجا جهیده
به محض انکه عقبگرد کنی ؛ بر میگردد او
باکینه نگاهت میکند قبل از برگشتن به خلوتش

حالا همه اینها را مرور کن
زمانی طولانی که باید اینجا بنشینی
به آینه خیره نگاه کنی
دقیقن به گوشه ی تاریکش

انگاراو نشسته باشد رو ی صندلی تو
به تو غذا بدهد با دست خودش
از اب ردت کند
با تو تماس بگیرد
تا بیایی